حجاب و عفاف یکی از ارزشهای اسلامی است که طی سالهای اخیر زیر سؤال بردن آن به عنوان یکی از هدفهای جنگ نرم دشمن تعیین شده است. از سویی هر دولتی بر اساس سیاستهای خود با این مقوله اسلامی و ایرانی مواجه شده است.
برای بررسی ریشههای برخی بد پوششیها، شل حجابی و بیحجابیها و چرایی معضلات امروز در این موضوع به سراغ استاد حسن عباسی، کارشناس مسائل استراتژیک رفتیم. و ایشان در مصاحبه دکتر عباسی با جهان نیوز به بیان مسائلی پرداختند… در ادامه مطلب همراه سایت ولا تقربوا الزنا باشید
وی معتقد است که اگر موضوع انقلاب جنسی در شاخص گذاریها، دیده نشود، رونمای جامعه مطالعه میشود ولی زیربنای آن نه. عباسی تأکید میکند: می بایستاز نگاه سنتی به مسئله عفاف و حجاب فاصله گرفت چون اتفاقاتی در طی این چند دهه اخیر افتاده است که بسیار با انتظارات سنتی ما متفاوت بوده است. مشروح گفتگو با استاد حسن عباسی را در ادامه میخوانید:
جهان نیوز: در ابتدا میخواستیم بخشی از سیر تطور حجاب و پوشش را در ایران مورد بررسی قرار دهیم. اینکه در طول تاریخ این سرزمین چه جریانها و نقاط عطفی در فضای حجاب و پوشش زیست کردهاند؟
اصولاً در پیشینه تاریخی قبل از اسلام، جامعه و فرهنگ عمومی ایران به شدت پوشیده و با حجاب است. این در حالی است که اگر شما به تاریخ یونان نگاه کنید، مجسمههای برهنه به وفور میبینید و بعد از ورود مسیحیت نیز هم این برهنه تراشی به نوعی دیگر مثلاً در مجسمههای فرشتگان ادامه پیدا میکند.
اما در تاریخ قبل از اسلام، آنچه که در دیواره تراشی و نقش برجستهها شما مشاهده میکند، آن است که اولاً ما مجسمه نداریم و هویت مستقلی که برگرفته از روحی اومانیسمی است را در این مسیر نمیبینیم، ثانیاً تمامی مردان و زنان این آثار از مچ پا تا زیر گردنشان پوشیده است و حتی مردان عموماً محاسن دارند.
بنابراین وقتی اسلام به ایران وارد میشود، بستر اجتماعی و فرهنگی برای پذیرش پوشش و حجاب اسلامی آماده بوده است و پوشش با انگارههای عفت و حیای برگرفته از دین اسلام تقویت میشود.
بنابراین سیر تطور لباس و پوشش در کل تاریخ ایران -به جز دوره پهلوی اول و دوم- به گونه ای بوده است که ما به ندرت شاهد برهنگی در کل تاریخ ایران هستیم. البته بین تطور لباس با حیا و عفت باید تفاوت قائل شد.
بعد از انقلاب اسلامی چه اتفاقاتی در این مسأله به وجود آمد؟ به عبارت دیگر درست است که انقلاب ما بر مبنای فرهنگ اسلامی شکل گرفته بود ولی در تصاویری که از آن زمان هست، افراد بیحجاب هم در راهیپیماییها و … حضور داشتند؛ چه شد که مردم به راحتی با این مسأله کنار آمدند؟
یک نقطه عطف ویژه در مسیر تطور تاریخی حجاب در ایران وجود دارد که آن هم سال ۱۳۶۰ است. در حوالی سال ۱۳۶۰ و در دوره آقای بنی صدر، هم در ادارهها بیحجابی بود و هم اطرافیان ایشان بیحجاب بودند و طیف عمده ای که حجاب را رعایت میکردند مذهبیون بودند. در سال ۱۳۶۰ با توجه به اتفاقات و زد و خوردهای داخلی و اشغال بخشی از کشور توسط عراق و شهدایی که پیکر مطهرشان به شهرها برمی گشتند و همچنین ترورهای مسئولین و … همه و همه دست به دست هم داد و یک فضای معنوی ویژه را بر کشور حاکم کرد.
اینکه بگویید حجاب داشته باشید و یا حکمت آن را برای مخاطبان غیر پایبند شرح دهید تغییری را رقم نمی زند. اما استفاده از جدال احسن می تواند اتفاقات تازه ای رقم بزند
من خودم یادم میآید شهریور ۱۳۶۰ در بلوار کشاورز تهران با خانواده در حال تردد بودیم، تقریباً تعداد بسیاری از خانمها بی حجاب بودند. اما آرام آرام از پاییز و زمستان نه تحت فشار حکومت، بلکه به شکل خودجوش با زدوده شدن لیبرالها از فضای ادارات و عزل بنی صدر و به محاق رفتن و پناهنده شدن چپها به اروپا، مقداری فضای زد و خوردهای داخل تعدیل شد و فضا به سمت دفاع مقدس معطوف شد و فضای عمومی مردم به سمت معنویت سوق پیدا کرد و کمتر تحت تأثیر الزامات انتظامی و حکومتی بود.
در سال ۱۳۶۱ موفقیتهای پی در پی در دفاع مقدس و برخورد با ضدانقلاب در شهرهای مختلف، حقانیت راه و مسیر انقلاب برجسته شد و خود به خود همراهی با آرمانهای انقلاب و اسلام برای خانمها در اولویت قرار گرفت و پوشش آنها به سمت تکامل حرکت کرد. البته در آن موقع هجمههای رسانه ای و فرهنگی هم در کشور بسیار کم بود و بطور کل عوامل تشدید کننده بروز بدحجابی به شدت محدود بود.
و نتیجتاً آنچه که الان به عنوان حجاب رسمی در زنان متدین ما دیده میشود و خاص انقلاب اسلامی است را ما تا قبل از سال ۱۳۶۰ کمتر میدیدیم. حتی جالب است بدانید پاسداران زن هنگام رژه در سال ۱۳۵۹ مانتویی بودند.
این سیر تطور حتی در پوشش و آرایش آقایان نیز قابل بررسی است. مدل ریشهایی که منتسب به خوانندههای خاص آن دوران بود و پیراهنهای آستین کوتاهی که حتی بسیاری از انقلابیون درجه یک ما نیز بر تن داشتند نیز به مرور دچار تطور و تغییر شد.
طی سالهای اخیر فعالیتهایی نظیر رصدنمای ملی “ع” با مأموریت رصد، ارزیابی و حمایت از آثار و محصولات حوزه عفاف و حجاب شکل گرفته است. یکی از خروجیهای مهم این قبیل فعالیتها مشخص شدن نقاط قوت و ضعف تولیدات این عرصه و خوشه بندی محصولات بر اساس گونه شناسی مخاطبان است. مورد دیگر بوجود آمدن ابر برند و استانداردی برای رده بندی آثار و محصولات فاخر این حوزه است که در برای مردم و مسئولان میتواند تسهیل کننده فرایند انتخاب و خرید باشد. ارزیابی راهبردی شما از این حرکت چیست؟
نکته اول آنست که کار رصدنمای ع یک بخشی از امر به معروف در مهندسی فرهنگی است. یعنی شما به واسطه گونهشناسی، تحلیل و ارزیابی و به تبع آن شاخص سازی و معرفی آثار برتر و تاثیرگذار، مخاطبان را در انتخاب هدفمند و بهینه آثار و محصولات عفاف و حجاب کمک میکنید و این یعنی امر به معروف در این فضا.
اما نکته مهمی که من میخواهم به آن اشاره کنم آنست که اول میبایست حق را در جامعه معروف کرد بعد اقدام به امر کرد. وقتی هنوز حق در جامعه معروف نیست، چطور میتوانیم امر به معروف داشته باشیم و همینطور وقتی باطل در جامعه منکر نیست شما چطور میتوانید نهی از منکر کنید.
واقعیت آنست که در نظام تمدنی ما با توجه به اصل وارونگی، باطل در جامعه معروف شده است و حق، منکر شده است. مثلاً در جامعه سینمایی ما، امروز در بین خانمها، هنرپیشه بودن با آن مختصات ویژه موجود در سبک زندگی آنها، ارزش شده است و مادر شدن و داشتن حیا، یک ضدارزش و عقب افتادگی است. بنابراین همانطور که میبینید یک باطلی تبدیل به حق در جامعه شده است و هر شب در تلویزیون و رسانهها نیز تبلیغ میشود
یک فرد با حجاب می تواند هر سه گزینه حفظ بصر، ستر زینت و عدم تبرج را نداشته باشد ولی یک فرد کم حجاب می تواند یک یا چند مورد از این شاخصهای قرآنی را داشته باشد
از این موارد و زنجیره تبدیل حقها به باطلها، میتوانید در مابقی فضاها نیز به وفور مشاهده کنید. در بانکداری و نظام مالی ما، در ورزش حرفه ای ما و پدیده ای به نام فوتبال و …
در واقع مؤلفههای حق در جامعه ما یکی یکی در حال تبدیل شدن به باطل است و این همان اتفاقی است که کار را به جایی میرساند که تنها راه برون رفت از آن، آن میشود که شخصی مثل حسین (ع) برود به کربلا و شهید شود تا خون وی فضا را تکان بدهد و فرجی را به ارمغان آورد.
نکته دوم استفاده از جدال احسن علاوه بر امر به معروف است. اینکه بگویید حجاب داشته باشید و یا حکمت آن را برای مخاطبان غیر پایبند شرح دهید تغییری را رقم نمیزند. اما استفاده از جدال احسن یعنی از دل باورها و نظام ارزشی خود برای هر یک از اقشار مخاطبان، چیزی را بیرون آوریم و همان را مبنایی برای انذار و دعوت قرار دهیم، میتواند اتفاقات تازه ای رقم بزند.
در واقع در این فرایند میبایست این موضوع را در ارتباط بین محصولات و مخاطبان هدف مد نظر قرار داد که آیا محصولات یا آثار بررسی شده با روش جدال احسن به سراغ مخاطبان هدف خود رفته است یا خیر؟ و این موضوع باید در ارزیابیها و امتیازدهی مورد توجه ویژه قرار گیرد.
و نکته سوم پرداختن به شاخصههای زیربنایی و ریشه ای علاوه بر شاخصهای روبنایی در تحلیل و ارزیابیهاست.
شما وقوع انقلاب جنسی در آمریکا در دهه ۱۹۵۰ و سرریز آن به دیگر کشورها، من جمله ایران را باید به شدت مد نظر قرار دهید. ما چندین سال است این انقلاب را در ایران رصد کردهایم و به این نتیجه رسیدیم که این انقلاب جنسی تا چند سال تمام میشود و تثبیت میشود.
با این اوصاف چه باید کرد که جامعه ما از هجوم این حملات در امان باشد؟ آیا معضلات دیگری از جمله بالارفتن سن ازدواج هم در این رابطه قابل تحلیل است؟
این انقلاب از آنجا برای فرایند ارزیابی شما اهمیت پیدا میکند که شاخصهای زیربنایی مهمی دارد. در صورتیکه در شاخصهای فعلی ارزیابی محصولات این موضوع لحاظ نشده است.
شما مثلاً وقتی آقا یا خانمی را به عنوان قشر متدین و مذهبی تحلیل میکنید و می گویید فلان محصولات برای این قشر مناسب است یا مناسب نیست، از شاخصههایی که در فضای انقلاب جنسی این فرد را تحت تأثیر قرار دادید که بسیار هم جدی است و البته رو هم نیست غافل ماندهاید.
در واقع آقایان و خانمهایی که دیر ازدواج میکنند، در رسانههای داخلی و خارجی بطور مداوم پیامهای تحریک کننده جنسی دریافت میکند و یا در جامعه تعاملات بی پروایانه با جنس مخالف در محل کار یا تحصیل خود دارند، اتفاقاتی در آنها رخ میدهد که شما نمیتوانید فقط با شاخصههای روبنایی واضح آنها را به عنوان مخاطب دسته بندی و قشربندی کنید.
میخواهم به شما بگویم شاخصههایی که شما در حال حاضر میخواهید منطبق با آن مخاطبان خود را دسته بندی کنید باید متفاوت باشد از شاخصههایی که مثلاً اگر کسی میخواست این فعالیت را در سال ۱۳۷۰ انجام دهد. اگر قبول داشته باشیم که انقلاب جنسی در حال تثبیت و تاثیرگذاری بر افراد جامعه امروز ما است، آن وقت خیلی از شاخص گذاریهای روبنایی ما، شاخص گذاریهای صوری خواهند شد. مثلاً شما می گویید فلان خانم چون چادر بر سر کرده یا مثلاً در فلان محل فرهنگی یا مذهبی فعالیت دارد، میشود در قشر مخاطب متدین یا خوش حجاب آن را دسته بندی کرد، غافل از آنکه انقلاب جنسی میتواند با حفظ ظاهر، انسانها را از درون
و زیربنا تحت تأثیر قرار دهد. شما نمیتوانید بفهمید آیا این خانم یا آقا مبتلا به بیماری زنای ذهنی یا سکس فانتزی که از شاخصهای این انقلاب است، شده است یا خیر؟
کافیست یک تحقیق در مورد دخترهای مورد نظر پسرهای متدین انجام دهید، مشاهده خواهید کرد در بیشتر موارد به نتایجی می رسید که برایتان شگفت انگیز است و متفاوت است از تحلیل اولیه شما[/box]
یعنی برخی از مخاطبان شما گر چه از نظر ظاهر و فرم در یک دسته بندی خاصی از مخاطبان قرار میگیرند، اما در باطن و اصل ماجرا خارج از چهارچوبها و دسته بندیهای شما هستند!
بنابراین به نظر من لازم است علاوه بر شاخصههای فرمی و ظاهری، یک مسیر نیز برای شاخصههای درونی و کیفی منطبق بر نقشه انسان طراحی شود. مثلاً بگویید فلان منطقه یا فلان دسته مخاطبی اگر در معرض انقلاب جنسی قرار گرفته باشد چه محصولات و آثار برایشان مناسب است و اگر در معرض این انقلاب نباشد چه؟
به عنوان مثال کافیست یک تحقیق در مورد دخترهای مورد نظر پسرهای متدین انجام دهید، مشاهده خواهید کرد در بیشتر موارد به نتایجی میرسید که برایتان شگفت انگیز است و متفاوت است از تحلیل اولیه شما. این موارد نشان میدهد، این افراد تحت تأثیر رسانهها الگوهای ذهنیشان و دخترهای ایده آلشان دستخوش تغییرات بنیادی شده است. میخواهم بگویم در بیشتر موارد حجاب و عفاف به نوعی عنصر هویتی برای بسیاری از اقشار شده است و نه یک باور دینی.
با توجه به آنچه فرمودید، پیامدهای تأخیر در ازدواج جوانان چیست و چه تاثیری در آینده کشور خواهد داشت؟
زنای ذهنی، همجنس گرایی، حیازدایی، ازدواج سفید، ارتباطات جنسی ضربدری، زنا زادگی و تک والدی، تجرد، سوپر استارهای جنسی و انگارههای فمینیستی از شاخصههای انقلاب جنسی است و باید به طور ویژه به آن پرداخته شود.
بنابراین ظاهر قضیه در حوزه عفاف و پوشش چیزی است که با باطن آن بسیار متفاوت است و میبینید مثلاً فردی به خاطر حفظ آبرو و معذوریات اجتماعی پوشش ویژه ای دارد در حالی که از درون فرو ریخته است و ممکن است در جایی این فروپاشی به لایه ظاهری فرد هم برسد. شما نمیتوانید قضاوت کنید که اگر کسی محجبه است، حتماً عفیف هم است. شاخصه حجاب ظاهری میتواند در برخی از قضاوتها و ارزیابیها گمراه کننده باشد.
بنابراین اگر موضوع انقلاب جنسی در شاخص گذاری شما، دیده نشود، رونمای جامعه مطالعه میشود ولی زیربنای آن نه. این دست کارها نیاز به عمق بخشی دارد و میبایست از نگاه سنتی به مسئله عفاف و حجاب فاصله گرفت چون اتفاقاتی در طی این چند دهه اخیر افتاده است که بسیار با انتظارات سنتی ما متفاوت بوده است.
ما اولین باری که در صدا و سیما مسئله زنای ذهنی را مطرح کردیم، خدا می دانید چقدر نامه و تماس از مسیر صدا و سیما دریافت کردیم. جالب اینکه ۹۹% این افراد متدینها نبودند، چون متدینها خجالت میکشیدند این مباحث را مطرح کنند و این افرادی که شاید اسمشان شل حجاب یا بد حجاب باشند دنبال ما میگشتند تا بگویند ما این مشکل را داریم و شما چه راه حلی دارید.
و نکته آخر اینکه علاوه بر شاخصههای انقلاب جنسی، شاخصهای کیفی قرآنی نیز برای این مسائل وجود دارد که باید برجسته شوند و به زبان ساده و قابل فهم برای محصولات و آثار و به تبع آن مخاطبان شاخص گذاری شوند. در این فضا میتوان به سه گزینه حفظ بصر، ستر زینت و عدم تبرج اشاره کرد.
به عنوان مثال یک فرد با حجاب میتواند هر سه گزینه حفظ بصر، ستر زینت و عدم تبرج را نداشته باشد ولی یک فرد کم حجاب میتواند یک یا چند مورد از این شاخصهای قرآنی را داشته باشد. بنابراین شاید لحاظ کردن شاخصهای کیفی یاد شده علاوه بر شاخصهای موجود شما بتواند در گونه شناسی محصولات و مخاطبان تأثیر ویژهای داشته باشد.